آبادي دانشنامه ایران، جلد 1 شماره مقاله 32
نخستين فرهنگهاي فارسى - كه بيشتر آنها در هندوستان تأليف شده است - واژة آباد را به غلط مركب از «آب» و «آد» پسوند نسبت دانستهاند. زبان شناسان اين واژه را مأخوذ از آپات در پارسى ميانه به معنى «پيشرفته، پرورده، جاي زندگى و كِشته» مىدانند كه خود از پيشوند قيدي جهت و مكان در پارسى كهن «آ -» به معنى «به، در» و ريشة پارسى كهن «پا»، يعنى «نگهداري كردن» ساخته شده است.
در متون كهن فارسى دري غالباً «آبادانى» و گاه «آبادي» به مفهومى نزديك به مفهوم اصطلاحى امروزين آن به كار رفته است.
در نوشتههاي عصر قاجار، به ويژه در سفرنامهها، مفهوم اصطلاحى و متداول «آبادي» ده، دهكده، دهستان و گاه شهر در كنار معانى اصلى آن اندك اندك رخ مىنمايد و جاي مىافتد. پس از عصر قاجار، اين اصطلاح در فرهنگهاي مشهور وارد گرديده، و در نوشتههاي جغرافيايى به سان اصطلاحى ويژة اين رشتة علمى به كار رفته است.
در سرشماري سال 345ش «آبادي» تنها در مورد نواحى روستايى، كاربردي رسمى يافت و نوع آبادي تعريف گرديد. اين انواع با دقت بيشتري در سرشماري سال 355ش معرفى شد. در سرشماري 365 و 370ش آبادي چنين تعريف شده است: «آبادي به مجموعة يك يا چند مكان و اراضى به هم پيوسته اعم از كشاورزي و غير كشاورزي گفته مىشود كه خارج از محدودة شهرها واقع شده، و داراي محدودة ثبتى يا عرفى مستقل باشد».
مطابق دادههاي 365ش مركز آمار ايران به طور كلى 24 ،03آبادي در كشور وجود دارد كه /2% آن 49 ،5واحد داراي سكنه، و بقيه خالى از سكنه به شمار آمدهاند. جمعيت آباديهاي داراي سكنة كشور در همين سال برابر 51 ،49،2تن بود كه /5% آن در آباديهاي كوچك كمتر از 00 خانوار، /1% در آباديهاي متوسط بين 00 تا 99 خانوار و بقيه /2% در آباديهاي بزرگ بيش از 00 خانوار زندگى مىكردند.
جمعيت آباديهاي كشور در 370ش به 91 ،36،3تن 22 ،03،خانوار رسيد كه /2% كل جمعيت و 9% مجموع خانوارهاي كشور را شامل مىشد.*