از‌این‌رو، آنچه در تاریخ چپ ایران می‌یابیم انبوهی خاطرات شفاهی و کتبیِ فعالان گذشته و بازماندگان جریان‌های سیاسی است و شماری اعلامیه و نشریة باقی‌مانده از آسیب روزگار. این خلأ تاریخ‌نگاری را در مواردی نویسندگان کتاب‌ها و مقاله‌هایی پُر می‌کنند که در پیوند با مؤسسات پژوهشیِ رسمی، به اسناد ساواک دسترسی دارند و حتی بر اساس اوراق بازجویی زندانیان سیاسی آن دوران تاریخ‌ می‌نویسند. چنین مدارکی اگرچه بااهمیّت‌اند، اما هیچ‌گاه به‌تنهایی قابل اعتماد و استناد نیستند؛ چرا که در شرایط عادی تهیه‌ نشده‌اند. نمونة آن، برخی اعترافات زندانیان باتجربه است که در زیر ‌فشار مأموران ساواک گرفته شده‌است و درواقع چیزی نیست جز آمیخته‌ای از راست و دروغ، به قصد حفظ جان، اختفای اسرار سازمان و در امان نگه‌داشتن هم‌رزمان. به این‌ها باید افزود اهتمام مستمر چند نشریة خاص را به «پرونده» ساختن برای شماری از چهره‌ها و رویدادهای تاریخ معاصر ایران؛ روایت‌هایی اغلب معوّج و تحریف‌آمیز از تاریخی که هنوز بسیاری شاهدانِ حیّ و حاضر دارد که می‌توانند بطلان سخنان مدعیان را گواهی دهند. ظاهراً این تلاش، بیش از روشنگریِ تاریخ، تخریب چهرة بخشی از روشنفکری ایران را هدف گرفته است که در برپایی انقلاب 57 نقشی مؤثر داشت و برای دگرگونی و تحوّل اجتماعی کوشید و امروز از دو سو آماج اتهام‌هایِ مشابه‌ قرار گرفته است: از سوی وابستگان و حامیانِ نظام پیشین، و از سوی روایتِ رسمیِ کنونی که در نوشته‌های پیش‌گفته بازتاب می‌یابد.
*
کتاب اسم شب، سیاهکل تألیف انوش صالحی تلاشی است برای تدوین تاریخ یکی از جریان‌های اصلی چپ ایران، از آغاز شکل‌گیری در نیمة دهة 1340 تا دست زدن به عمل مسلحانه در زمستان 1349. این‌که چگونه شماری از اعضای پیشین سازمان جوانان حزب تودة ایران از دلبستگی به چپِ اردوگاهی بُریدند و تحت‌تأثیر تحولات جهانی، راهی مستقل را جست‌وجو کردند و در این مسیر با کسانی پیوند یافتند که پیشینة فعالیت در جبهة ملّی ایران را داشتند در کتاب بازگو شده است. صالحی که قصه‌نویس است، به روایت تاریخیِ خود پِی‌رنگی از داستان زده است. او حکایت را از اجتماع جبهة ملّی ایران در میدان جلالیه در اردیبهشت 1340 آغاز می‌کند؛ اولین و آخرین گردهمایی عمومی جبهه پس از کودتای 28 مرداد که میدانی فراهم ساخت برای ابراز وجود هزاران مخالفِ حکومت، ازجمله هوادارانِ پُرشمار حزبِ ممنوع و سرکوب‌شدة توده. تکاپوی جبهة ملّی دوم در سال‌های 39 تا 41 واپسین حضور اجتماعیِ یک نیرویِ سیاسیِ ملتزم به فعالیت در چارچوب قانون اساسی بود.