ديداري با مختومقلي/عاشور محمد شير محمدي
در چنين اوضاع آشفته اي از نظر اجتماعي ، فرهنگي شاعر جواني بنام مختومقلي با كوله باري از تجربه و علم پدران خود به ياد مظلوميت خلق تركمن از ستم هاي بي حد و جانكاه پادشاهان جنوب ، و قتل و غارت خانات شمال از عنوان هاي مناسب و زيباي ((يوناچي)) و يا ((آزادي)) دست شسته و تخلص (( فراغي)) را براي خود خود انتخاب نمود و با اين عنوانبه شاهدي گويا و رسا از مظلوميت تركمن در دوران زندگي پر بار خويش تبديل شد.و همواره از ((فراق)) ياران مظلوم و يورت هاي سوخته ناليد، و چنين است كه طنين ناله هاي او كه از اعماق دل رنج ديده اش بر خاسته ، همواره بر دل مي نشيند.
حال او (مختومقلي فراغي) است ، و اسطوره اي است براي خلق تركمن.
از قول او مي خوانيم كه:
گؤمولدي دريالار،يئقئلدي داغلار يتيم-لر گؤز ياشين دؤكه باشلادي
اورامسي – دن بولان حارامحور بگلر يووردي بير ياندن يئقا باشلادي
و باز بخوانيم كه:
اي يارانلار، مسلمانلر هر حيللي يانمالي بولدي
نيچه زحمت چكن جانلار كوئي بأن اؤلمه لي بولدي
جهان گينگده مه لامات كان آرادا كؤيدي شيرين جان
اوستيميزده رحم سيز خان اول باشا ياغمالي بولدي
و آنچه در بررسي و مطالعه هر برگي از زندگي او بعينه ديده مي شود، حضور مستمر و پر رنگ او در كنار زحمتكشان و مردم زير ستم مي باشد.و اين صفحات زرين از زندگي او نشان مي دهد كه (مختومقلي فراغي) فقط يك مدعي و تئوريسين بي عمل نبوده و در هر وضعيت اجتماعي، چه در مواقع بحراني ، و چه در مواقع آرام و بي دغدغه اجتماعي حضوري مؤثر و صادقانه در كنار مردم داشته ، و درست بهمين علت بسيار مهم است كه خلق تركمن در تمام زمينه ها او را كاملا قبول كرده و در ميان خود پذيرفته است.
من نيلاين ، قولئم باغلي يوره گيمده ، يوزمونگ داغلي
بونيئم زئنجير ، كؤنده باغلي كؤنگليمده ، مؤنگ آرمانئم بار
هر علاقمندي به تاريخ جهانو منطقه ، با مختصر كنكاشي در فرهنگ و ادبيات تركمن متوجه خواهد شد كه (مختومقلي فراغي)با آثار جاوداني كه از خود به يادگار گذاشته ، دقيفا همان نقشي را كه حكيم فرزانه ((ابوالقاسم فردسي)) در فرهنگ و ادبيات فارسي ايفا نموده، در احيا فرهنگ و ادبيات تركمن نقش داشته است.، و بي اختيار عر زيباي آن حكيم فرزانه در خاطر تداعي خواهد شد كه:
بسي رنج بردم در اين سال سي عجم زنده كردم بدين پارسي
آري بي ترديد (مختومقلي فراغي) نيز چون حكيم فردوسي ، زبان و ادبيات تركمن را از زير سلطه فرهنگهاي غالب منطقه نجات داد، و در طول زندگي كوتاه ولي سازنده خويش در اين راه سترگ بسي رنج برد. و در كوران مبارزه و در زير ضربات شلاق ، و در بند غل و زنجير زورمداران زمان منظومه زيبا و فنا ناپذير خود را خلق نمود.
همچانكه مي گويد:
قافيليقدا دشمان آلدي داشئميز دارغاندي هريانا ده نگي دوشيميز
بأش ئيل دا بير كتاب ادن ايشيميز قيزيل باشلار آليپ ويران ايلدي
در اشعار مختومقلي فراغي آنچه كه در وهله اول بطور واضح و آشكار نمود دارد، تقابل هميشگي خير و شر ، زيبايي و زشتي ، مردي و نامردي ، عدل و داد و ….است
و او در توضيح اين تقابل بمثابه طبيبي حاذق زواياي پنهان و آشكار روح و جان انسانها را شكافته و با نو شداروي معاني و تعابير دل انگيز و روح افزاي خود انفاس بيمار و ناتوان را معالجه و براه سازنده رهنمون مي شود، وچون معماري توانا چگونگي پايه ريزي ساخت بناي جامعه اي سالم و پويا را نشان مي دهد.
گنجينه ادبي ، اخلاقي و فرهنگي كه (مختومقلي فراغي) از خود براي نسل هاي آينده يادگار گذاشت، منشور گرانبهاي زندگي مردمي گشت كه در ميان آنها بزرگاني چون ذليلي ، سيدي ، كمينه ،محتاجي و… تربيت يافته و هر يك از آنان با پاي بندي به منشور تربيتي استاد خويش برگهاي وزيني در عرصه فرهنگ و ادب خلق تركمن آفريدند.
مختومقلي سؤزله هر نه بيلنيگ اؤزينگه كمليك بيلن ديمان اؤلنينگ
تارشلاب شاغلاتغين كؤنگله گلنينگ سندن سؤنگقي لارا يادگار بولار
عمق نفوذ كلام (مختومقلي فراغي) در بين مردم به حدي است كه بعضي از سروده هاي او سينه به سينه و نسل به نسل چون ضرب المثل و ((آتالار سؤزلري)) مورد استفاده قرار مي گيرد.
ياخشي اوغلاندان رحمت آريغي آقار لعنت كرده اوغل بولمادي
ويا اين كه:
ياد ايل لرده آيراچيليق چكاندن اؤرسا سؤسكسه حورلاسادا ايل ياخشي
و يا قوچ ييگيده تويدور بايرام هر ايش گلسه ايل بيلاني
در چنان اوضاع آشفته اي كه بر منطقه حاكم بود و با توجه به ساختار دروني خلق تركمن كه تيره و طوايفزيادي را در خود جاي داده و زمينه مناسبي براي ايجاد تفرقه و اختلافات دروني داشته است. آنچه كه به نظر هر كارشناس خبره مسائل اجتماعي در اولويت قرار خواهد گرفت ، مساله اتحاد و دست يابي به راه كارهاي از ميان بردن اختلافات دروني است. و درست بهمين خاطر است كه كه در جاي جاي منظومه ارزشمند (مختومقلي فراغي)مي توان تلاش تحسين بر انگيز او را در اين باره مشاهده نمود.
آن جا كه مي گويد:
بير بيرني چاپماك حرامه ازليكدن بو ايش شيطاني دير بلكي كوزليكدن
آغير آلاليق آيرار ايلي ديري ليكدن موندا دولت دونوپ دوشمانا گله گي
و يا اينكه تركمنلر باغلسا بيريره بيلي قورودار قلزومي درياي نيلي
تكه، تكه يموت گوگله يازير آليلي بير دولته قوللوق اتسك باشيميز
ويا
فراغي يوز توتار تركمن ايللينه دشمان قول اورماسين قيزيل گلينه
در آن زماناو با آگاهي كامل به اين نكته دقيق و با نشان دادن عواقب هولناك اختلافات دروني تمام طوايف تركمن اعم از: يموت، گوگلانگ ، أرساري ،آليلي ، تكه ،سالور، ساريق ، و ….
را به جمع شدن بر سر يك سفره دعوت مي نمايد:
گونگلر يوركلر بير بوليپ باشلار تارتسا يقين ارار توفراق لار داشلار
بير سفره دا طيار قيلئنسا آشلار گؤتريله اول اقبالي تركمنينگ
در پايان بعنوان حسن ختام اين نوشته از خوانندگان عزيز دعوت مي نمايم كه به ديدار مختومقلي برويم و گوش جان بسپاريم به آخرين سروده وي ((نالر گورينر)) و از نزديك شاهد باشيم كه پدر ادبيات تركمن در آخرين لحظاتزندگي پر بار خود چه ذهنيتي داشته ، چه مضاميني را پرورده و خواستار انتقال چه پيامي براي آيندگان است.
مختومقلي فراغي با اشاره به كوههاي بلند و استوار كه هميشه استقامت و پايداري ، غرور و سر بلندي بوده اند، گوشزد مي نمايد كه در برابر مشكلات و ناملايمات زندگي چون كوه مقاوم باشيم. و زيباترين پيام خود را در پايان به اين گونه مي گويد:
گرچه زيستن براي هيچكس ابدي نبوده و عاقبت همه رفتني هستيم، اما اين زندگي است كه ادامه دارد
وبلاگ رسمی بنیادمختومقلی فراغی