سيده ملكه خاتون اولين پادشاه زن مسلمان ايراني فائزه توكلي
در 397ق. مجدالدوله به مخالفت و رقابت با مادر پرداخت . مجدالدوله كه در اين زمان 28 سال داشت ، موجب ناراحتي مادر از خود شد و در اين زمان بود كه به روايتي سيده خاتون به قلعة طبرك در نزديكي ري رفت و طبق روايتهاي ديگر مجدالدوله مادر را دستگير و در قلعة طبرك زنداني كرد. چندي نگذشت كه به علت بيكفايتي فرزند، اوضاع امور آشفته گشت. پس از مدتي شاه بانوي دلير و با شهامت از زندان گريخت ، پنهاني با كمند از قلعه فرود آمد و پياده عازم كردستان شد و به نزد بدربن حنويسه كه با فخرالدوله دوستي داشت رفت. بدر، سپاهي فراهم آورد و با او روي به ري نهاد. در ميانة راه ، در همدان، شمسالدوله نيز به مادر پيوست. در درگيري ميان مجدالدوله و مادر، سپاه مادر پيروز شد و مجدالدوله دستگير و زنداني گشت. به نقل از ابن اثير ، سيّده ملکه خاتون ، شمسالدوله را به شاهي نشاند و خود اختيار امور را در دست گرفت و از ترس آن كه بدر حنويسه با حضور در ري دچار خيالات نادرست نشود، با سياستمداري خاصي وي را با هداياي فراوان روانة كردستان كرد. پس از گذشت يك سال سيّده خاتون ، شمسالدوله را به جهت قدرت طلبيهايش مجدداً به همدان فرستاد و در عوض از مجدالدوله خواست كه به نزد وي در ري بيايد. در سال 405. ق شمسالدوله به كمك بدر براي تصرف ري آمد و مجدالدوله و سيّده خاتون رهسپار دماوند شدند.
اما لشكريان بر وي شوريدند و به ناچار شمسالدوله مجدداً به همدان بازگشت . در اين هنگام سيّده خاتون با شورش ابن فولاد ديلمي كه به تحريك منوچهر پسر قابوس زياري كه از سوي محمود غزنوي حمايت ميشد ، مواجه شد. سيّده كه همواره راه مذاكره را بر جنگ ترجيح ميداد با وي مصالحه كرد. در اين اوضاع، سلطان محمود غزنوي در صدد برآمد ري و نواحي مجاور آن را به قلمرو خود ضميمه کرده و بر گنجهاي با ارزش ديالمه دست يابد . سلطان محمود با نامهاي كه به سيّده خاتون نوشت به او پيام داد كه «بايد خطبه و سكه به نام من كني و خراج فرستي والا جنگ را آماده باشي»، اما سيّده خاتون به سلطان چنين گفت:
منم شير زن گرتويي شير مرد چه ماده، چه نر، شير وقت نبرد
چون بر جوشم از خشم چون تند تيغ زآب آتش انگيزم، از دود منع
كفلگاه شيران در آرم به داغ زپيه نهنگان فروزم چراغ
منه خار تا در نيفتي به خار رهانيده شو تا شوي رستگار
تو آن كه بر من شوي دستياب زني بيوه را داده باشي جواب
من ار بر تو چربم به هنگام كين شوم قايم انداز روي زمين
در اين هم نبردي، چو روباه و گرگ تو سر كوچك آيي و من سربزرگ
اين واقعه و پاسخ سيده خاتون به سفير محمود غزنوي بر طبق اسناد موجود در آرشيو وزارت امور خارجه ايران چنين روايت شده است:
« سيده بعد از انکه حرف سفير را گوش کرد گفت : اگر اين پيشنهادهاي اقاي شما را قبول نکنم چه خواهد شد ؟ سفير گفت انوقت حکمدار بزرگ ملک شما را جبراٌ و قهراً بتصرف خود در خواهد آورد ـ سيده بسفير گفت که جواب مرا عيناً باقايتان بگوئيد . ـ در عهد شوهرم هميشه ميترسيدم که حکمدارتان با نيروي بزرگ بيايد و کشور ما را بتصرف خود دراورد ولي پس از انکه شوهرم وفات نمود ترسم زائل شد براي اينکه تصور نميکردم که شخصي مانند محمود غزنوي طور يک امپراطور عاقل و جوانمرد و بزرگ تنزل کرده بروي زني شمشير بکشد : ماداميکه در عقيده خود اشتباه کرده ام به حکمدارتان عرض کنيد اگر ميهنم مورد حمله قرار گيرد خودداري نکرده باسلاح مقابله خواهم کرد اگر باو غالب بشوم تاريخ خواهد نوشت که محمود غزنوي را زني مغلوب کرد و اگر مغلوب شوم باز تاريخ بيک جمله خواهد گفت محمود غزنوي زني را مغلوب نمود»
پاسخ سيّده خاتون سبب شد كه محمود طي حيات خود از لشكركشي به ري خودداري كند.
سيّده ملكه خاتون در آداب ملكداري بسيار كوشا و توانا بود . چنانكه سرزمينهاي بسياري را آباد كرد و هفتهاي پنج روز در شهر ري بارعام ميداد ، به وضع لشكريانش توجه خاص داشت ، با وزراء و كارگزاران بيواسطه سخن ميگفت و پاسخ قاصدان در سراسر كشور را شايسته ادا ميكرد. سيّده خاتون پس از هشتاد سال زندگي افتخار آميز در419ق. در ري در گذشت. بقعة وي در نزديكي بقعة امامزاده علي در شرق تهران قرار دارد و زيارتگاه مردم است.
منابع
1ـ باستاني پاريزي، محمدابراهيم، گذر زن از گدار تاريخ، نشر كيانا، تهران1382ش.
2ـ رجبي، محمدحسن، مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي، تهران 1374ش.
3ـ قويمي، فخري، كارنامة زنان مشهور ايران، آموزش و پرورش، تهران 1352ش.
4ـ كريمان، حسين، ري باستان ، ج 2 . دانشگاه شهيد بهشتي، تهران 1351ش.
5ـ معين ، محمد ، فرهنگ فارسي ، ذيل مدخل اميركبير ، چاپ دهم ، تهران 1375ش.
6- وزارت امور خارجه ـ آرشيو ـ سند شماره 46 ـ 62 ـ 12 ـ 1320ش.
اما لشكريان بر وي شوريدند و به ناچار شمسالدوله مجدداً به همدان بازگشت . در اين هنگام سيّده خاتون با شورش ابن فولاد ديلمي كه به تحريك منوچهر پسر قابوس زياري كه از سوي محمود غزنوي حمايت ميشد ، مواجه شد. سيّده كه همواره راه مذاكره را بر جنگ ترجيح ميداد با وي مصالحه كرد. در اين اوضاع، سلطان محمود غزنوي در صدد برآمد ري و نواحي مجاور آن را به قلمرو خود ضميمه کرده و بر گنجهاي با ارزش ديالمه دست يابد . سلطان محمود با نامهاي كه به سيّده خاتون نوشت به او پيام داد كه «بايد خطبه و سكه به نام من كني و خراج فرستي والا جنگ را آماده باشي»، اما سيّده خاتون به سلطان چنين گفت:
منم شير زن گرتويي شير مرد چه ماده، چه نر، شير وقت نبرد
چون بر جوشم از خشم چون تند تيغ زآب آتش انگيزم، از دود منع
كفلگاه شيران در آرم به داغ زپيه نهنگان فروزم چراغ
منه خار تا در نيفتي به خار رهانيده شو تا شوي رستگار
تو آن كه بر من شوي دستياب زني بيوه را داده باشي جواب
من ار بر تو چربم به هنگام كين شوم قايم انداز روي زمين
در اين هم نبردي، چو روباه و گرگ تو سر كوچك آيي و من سربزرگ
اين واقعه و پاسخ سيده خاتون به سفير محمود غزنوي بر طبق اسناد موجود در آرشيو وزارت امور خارجه ايران چنين روايت شده است:
« سيده بعد از انکه حرف سفير را گوش کرد گفت : اگر اين پيشنهادهاي اقاي شما را قبول نکنم چه خواهد شد ؟ سفير گفت انوقت حکمدار بزرگ ملک شما را جبراٌ و قهراً بتصرف خود در خواهد آورد ـ سيده بسفير گفت که جواب مرا عيناً باقايتان بگوئيد . ـ در عهد شوهرم هميشه ميترسيدم که حکمدارتان با نيروي بزرگ بيايد و کشور ما را بتصرف خود دراورد ولي پس از انکه شوهرم وفات نمود ترسم زائل شد براي اينکه تصور نميکردم که شخصي مانند محمود غزنوي طور يک امپراطور عاقل و جوانمرد و بزرگ تنزل کرده بروي زني شمشير بکشد : ماداميکه در عقيده خود اشتباه کرده ام به حکمدارتان عرض کنيد اگر ميهنم مورد حمله قرار گيرد خودداري نکرده باسلاح مقابله خواهم کرد اگر باو غالب بشوم تاريخ خواهد نوشت که محمود غزنوي را زني مغلوب کرد و اگر مغلوب شوم باز تاريخ بيک جمله خواهد گفت محمود غزنوي زني را مغلوب نمود»
پاسخ سيّده خاتون سبب شد كه محمود طي حيات خود از لشكركشي به ري خودداري كند.
سيّده ملكه خاتون در آداب ملكداري بسيار كوشا و توانا بود . چنانكه سرزمينهاي بسياري را آباد كرد و هفتهاي پنج روز در شهر ري بارعام ميداد ، به وضع لشكريانش توجه خاص داشت ، با وزراء و كارگزاران بيواسطه سخن ميگفت و پاسخ قاصدان در سراسر كشور را شايسته ادا ميكرد. سيّده خاتون پس از هشتاد سال زندگي افتخار آميز در419ق. در ري در گذشت. بقعة وي در نزديكي بقعة امامزاده علي در شرق تهران قرار دارد و زيارتگاه مردم است.
منابع
1ـ باستاني پاريزي، محمدابراهيم، گذر زن از گدار تاريخ، نشر كيانا، تهران1382ش.
2ـ رجبي، محمدحسن، مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي، تهران 1374ش.
3ـ قويمي، فخري، كارنامة زنان مشهور ايران، آموزش و پرورش، تهران 1352ش.
4ـ كريمان، حسين، ري باستان ، ج 2 . دانشگاه شهيد بهشتي، تهران 1351ش.
5ـ معين ، محمد ، فرهنگ فارسي ، ذيل مدخل اميركبير ، چاپ دهم ، تهران 1375ش.
6- وزارت امور خارجه ـ آرشيو ـ سند شماره 46 ـ 62 ـ 12 ـ 1320ش.
منبع:سایت انجمن زنان پژوهشگر ایران
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۲/۰۴/۰۶ ساعت 8:9 توسط محمد قجقی
|