این مقدمه 130 صفحه ای، مرجع خوبی به علاقمندان به مطالعه چگونگی زندگی انسان های ما قبل تمدن می باشد.

     بعد از این مقدمه، ویل دورانت در کتاب اول تحت عنوان خاور نزدیک به بررسی تمدن های کهن: سومر، مصر، بابل، آشور، یهود، پارس، هند، چین و ژاپن می پردازد. بعضی از این تمدن ها در تاریخ دفن شده اند و دیگر نامی از آنها نیست. همچون ، سومر، بابل و آشور. چگونگی بررسی ویل دورانت در مورد این تمدنها در حوصله این نوشته نیست.

  اما او از میان آنها  4 تمدن را تا قرن 19 و اوایل قرن 20 ادامه می دهد: تمدن مصر، هند، چین و ژاپن.

   به تمدن مصر در عصر حاضر اشاره ای نا امیدانه می کند و می گوید: " اکنون نیز در جهان جایی هست که به نام مصر خوانده می شود و......آنچه امروز مسلم است، حالت انحطاطی است که در مصر وجود دارد."

    سال هایی که ویل دورانت کتاب مشرق زمین گاهواره تمدن یعنی جلد اول تاریخ تمدن را می نوشته " سال های اول دهه 1930م "، هند تحت استعمار بریتانا بوده است. وی کتابهای زیادی در مورد هند مطالعه می کند. انواع مذاهب از بودا تا برهمنان و ... تاریخ، هنر و ادبیات هند، اقتصاد و ... مردم هند را بررسی می کند، علاوه بر مطالعه کتابهای زیاد، طی مسافرتی از نزدیک مردم هند را می بیند، از فقر و گرسنگی و برهنگی مردم ملول و افسرده می شود. سعی می کند با گاندی ملاقات کند اما موفق نمی شود. او 260 صفحه از کتاب را به هند اختصاص می دهد.

    حال با توجه به فقر وحشتناک، فراوانی مذاهب، در حالی که هند تحت استعمار بریتانیا بوده و هند 17سال بعد یعنی سال 1947م به استقلال می رسد، ویل دورانت در مردم هند چه دیده است که در آخر فصل اینگونه درمورد آن پیش بینی می کند: " درست است که هند حتی در حصار هیمالایا، ره آورد های تردید پذیری، نظیر دستور زبان و منطق، فلسفه و فابل ( افسانه )، هیپنوتیسم و شطرنج، و بالاتر از همه اینها، ارقام و سلسله اعشاری برای ما فرستاده، اما اینها جوهر روح هند نیستند، اینها در مقایسه با آنچه ما شاید در آینده از او بیاموزیم، بسیار نا چیز است. هنگامی که اختراع، صنعت، و تجارت قاره ها را به هم بپیوندد، با این مستحد ثات ما را ناگهان به زد و خورد با آسیا بکشانند، ما تمدن های آنرا دقیقتر مورد مطالعه قرار خواهیم داد، و حتی در حال مخاصمت نیز برخی از راه و رسم ها و اندیشه های آنرا جذب خواهیم کرد. شاید هند در پاسخ کشور گشایی و خود بینی وتاراج، تساهل و ملایمت مردان پخته، خرسندی و رضای روح وارسته، آرامی روانی روشن بین، و عشقی الفت پذیر وصفا بخش نسبت به همه موجودات زنده را به ما بیاموزد " آیا بنظر شما پیش بینی ویل دورانت درست از آب در نیامده است؟

    می دانیم که هند با روشی بنام عدم خشونت به استقلال رسید. روشی که گاندی بنیانگزار آن بود. و این در زمانه ای بود که روشهای خشونت آمیز، انقلاب های چپگرایانه، در دنیا برای جنبش های استقلال طلبی و عدالتخواهانه، جذابیتی ویژه داشت. جدا از جنبش های اجتماعی وانقلابی، برای خودسازی و رسیدن به آرامش درونی ، هند، پیغام رسان روشی و شاید روش هایی همچون، یوگا، مدیتیشن یا مراقبه و ... هست. که در تمام دنیا طرفداران زیادی دارد.

   اما اعجاب برانگیزترین پیش بینی ویل دورانت در مورد چین است، وی 174صفحه از کتاب را به چین اختصاص داده است. بعد از آن که طبق معمول به تاریخ، فرهنگ، ادیان و ... چین طی چند هزار سال می پردازد، به تاریخ معاصر نگاهی می اندازد. در نظر بگیریم، زمانی که این کتاب نوشته می شد، چین، چندین مرحله خفت بار را از سر گذرانده است، شکست در جنگ تریاک، اشغال هنگ کنگ توسط انگلیسیها، اشغال منچوری توسط ژاپن، اختلاف بین کمونیستها و طرفداران چیانکایچک، حکومت بسیار فاسد چیانکایچک، که در تاریخ بعنوان فاسد ترین رژیم ها ثبت شده، و ...

    درست در چنین زمانی که غرب چهار نعل بسوی صنعت و تمدن نوین پیش می رفت، ویل دورانت از جانب چینی ها این سوال را می کند که: چگونه می توانیم تمدن نو را آنگونه جذب کنیم که با تمدن ساخته دست خودمان سازگار آید و به همراه آن دوام یابد؟

 و بعد، ناامیدانه پاسخ می دهد: از ظواهر احوال چین، چنین بر می آید که کشور آسمانی قادر به حل این مشکل نخواهد بود. ویرانی مزارع بی آب یا سیلزده، نابودی جنگلها، سستی برزگران نیمه جان، مرگ و میر فراوان اطفال، مشقات توانفرسای بردگان کارخانه ها، کلبه های ویران بیماری خیز، خانه های خراج زده شهرها، داد و ستد آلوده به فساد، تسلط بیگانگان بر صنایع، تباهی حکومت، ضعف توان دفاعی، و تفرقه شدید مردم  ... این عوامل ما را به طرح این سوال می کشاند که آیا چین بار دیگر به عظمت خواهد رسید و بیگانگان را در خود مستهلک خواهد کرد و حیات خلاق خود را ازسر خواهد گرفت؟

  اگر از ظواهر جامعه چین فراتر رویم، چین را واجد عواملی که برای بهبود و احیای جامعه ضرورت دارد، خواهیم یافت. این سرزمین پهناور و پر تنوع قادر است که با ذخایر معدنی خود کشور صنعتی عظیمی گردد، شاید چین آن اندازه که ریختوفن می پنداشت غنی نباشد، ولی مسلما غنی تر از آنست که از بررسیهای مقدماتی کنونی بر می آید. با توسعه صنایع، معادنی که امروز در خیال کسی نمی گنجد کشف خواهد شد. همچنانکه یک قرن پیش کسی معادن کنونی عظیم آمریکا را به خواب نمی دید.

  اکنون این ملت،پس از سه هزار سال فرا شدن و فرو افتادن، پس از مرگها و رستاخیز های مکرر، از همان نیروی مادی و معنوی که در خلاقترین اعصار آن دیده شده است، بارور است، در جهان، هیچ قومی نیست که چنین زنده و هوشمند باشد. به این آسانی با اوضاع سازش کند، این اندازه در مقابل امراض مقاومت ورزد، اینچنین، بعد از رنج و بلا، قوام اصیل خود را بازیابد. و اینگونه از تاریخ درس آزمایش و تاب آوری و بردباری و بهبود پذیری بیاموزد. از آمیختن منابع مادی و معنوی و انسانی چنین قومی با وسایل فنی صناعت جدید، نتایجی که از تصور بیرون است، به دست خواهد آمد. بسیار محتمل است که چین تولید ثروت را به حدی که حتی آمریکا هم بیاد ندارد برساند و در پرتو آن بار دیگر مانند گذشته، در عرصه تجمل و هنر زیستن رهبر جهان شود

     دوستان عزیز توجه کنید که این کتاب هشتاد سال پیش نوشته شده است.هم اکنون چین دومین قدرت اقتصادی دنیا بعد از آمریکا است. ویل دورانت در پس آن وضع اسفناک چین در آن زمان چه چیزی در مردم چین دیده است که توانسته چنین پیش بینی درستی بکند ؟

    ژاپن تا قبل از سال 1867میلادی بصورت ملوک الطوایفی اداره می شد. مردم از طریق کشاورزی و ماهیگیری امرار معاش می کردند، روشی که طی هزاران سال اندک تغییری کرده بود. درسال 1853 میلادی بر اثر ورود یک کشتی آمریکایی، و بعد مبادلات تجاری بین آنها با دنیای پیشرفته آشنا می شوند. امپراطور عده ای را جهت تحقیق به اروپا می فرستد، آنها متوجه عقب ماندگی  خود می شوند و تصمیم می گیرند کشور را صنعتی کنند. کارشناسان زیادی از اروپا می آورند و با پشتکار خود در مدت کوتاهی کار را از آنها می قاپند. بطوریکه بعد از15  از استادان خارجی بی نیاز شده، حقوق آنان را پرداخته و به کشورهایشان گسیل می دارند. ژاپن در مدت کوتاهی به یکی از کشورهای بزرگ صنعتی دنیا تبدیل می شود، کارگران با پشتکار، منظم و با انضباط، قانع و صمیمی کار می کنند. در سال 1933 میلادی یک دختر ژاپنی 25 دستگاه ریسندگی را اداره می کند، در حالی که در همان زمان یک مرد انگلیسی تنها 6دستگاه را اداره می کرده است. تعداد کارخانه ها و تولید زیاد می شود. بطوری که به عنوان مثال، در سال 1933 از پنج میلیارد متر پارچه پنبه ای دنیا، دو میلیارد متر آن در ژاپن تولید می شده است. توسعه صنعتی، افزایش تولید، ژاپن را به بازارهای جهانی نیازمند می کند. رقابت با دیگر کشورهای تولید کننده و صادر کننده آغاز می شود و از همین جاست که ویل دورانت چنین پیش بینی می کند:

    " هرگاه دو ملت برای ضبط بازارها به رقابت پردازند، آن ملتی که در عرصه رقابت اقتصادی شکست خورد، اگر از لحاظ منابع و تجهیزات جنگی نیرومند باشد، دست به اسلحه می برد. "

   این کتاب در سال  34-1933 میلادی نوشته شده و می دانیم که ژاپن چند سال بعد وارد جنگ جهانی دوم شد. پس این پیش بینی ویل دورانت هم درست از آب در آمد.

منبع:www.ahmadgorgani.mihanblog.com