گونههای مختلف ادبیات شفاهی مردم ترکمن نوشته ی : یوسف قوجق
کهنترین اثری که میتوان نمونههایی از ادبیات شفاهی مردم ترکمن را در آن یافت،دیوان لغات التّرک اثر محمود کاشغری است.این کتاب که به زبان قدیم ترکمنی نگاشته شده،سرشار از ضرب المثلها،و باورهای قوم اوغوز(اجداد ترکمنها)است.در این اثر ارزشمند،ضرب المثلهایی وجود دارد که پس از گذشت سالها،هنوز هم مردم ترکمن کما بیش آنها را به کار میبرند.
کتاب ارزشمند دیگری که دربارهء فولکور این قوم اطلاعاتی در خور توجه دارد و پیشینهء آن را نشان میدهد،دست نوشتههای «اورخون-ینی سئی»است.
فولکور دو قوم ترک و ترکمن را به خاطر داشتن ریشههای تاریخی،میتوان معیار و حجّتی برای پیشرفت صنایع ادبی و هنری این مردم دانست.در زمانهای دور که هنوز خواندن و نوشتن بین مردن متداول نشده بود،ترانههای عامیانه تنها وسیلهء انتقال شادیها،حسرتها و دردها و باورهای مردم به شمار میآمد. به پژوهش در ترانهها و سرودههای عامیانه که در طول سالها و سدهها سینه به سینه نقل شده و به ما رسیده است،شیوهها و شگردهای ادبی بسیاری را میتوان دید که در ایجاد و تکامل آثار ادبی مکتوب بسیار مؤثر بوده است.
فرهنگ عامّه را باید در بطن زندگی مردم جستوجو کرد،چرا که فرهنگ در متن زندگی جریان دارد.آنچه«فرهنگ مردم» مینامیم،علاوه بر ادبیات شفاهی،آداب و رسوم و باورهای عامیانه و شیوهء کار و زندگی مردم یک جامعه است؛گرچه بسیاری از محققان،فولکور را شامل موضوعاتی میدانند که به صورت شفاهی و دهان به دهان نقل شده و سینه به سینه از گذشتگان به آیندگان رسیده است.چنانچه باور داشته باشیم که فرههنگ عامه،مجموعهای از ارزشها،باورها و چگونگی معیشت مردم در طول تاریخ است که تکامل پیدا کرده و به ما رسیده است،ناگزیر باید برای آن دو جنبهء مادی و معنوی قایل شویم.
دربارهء جنبهء مادی فرهنگ مردم ترکمن،میتوان به معیشت اولیهء آنها(دامداری و کشاورزی)اشاره کرد.در اصطلاح محلی، آنها که دامدار بوده و تن به ییلاق و قشلاق سپردهاند«چاروا»و آنها که یکجانیشن و کشاورز بودهاند«چومور»نامیده میشدند.و در این میان،«چومور»ها خیلی پیشتر از «چاروا»های کوچنشین به صنعت اولیه برای تسهیل در امر کشاورزی و محصول بیشتر دست یافتهاند.لذا آداب و مراسم طلب باران-که به آن«سویت غازان»میگویند-هم برای دامداران و هم برای کشاورزان ترکمن از اهمیت زیادی برخوردار بوده است.چرا که سر سبزی مراتع برای دامداران صحراگرد (چارواها)و نیز تولید محصول بیشتر توسط کشاورزان یکجانشین (چومورها)،هر دو بستگی به آمدن باران داشته است.
در قدیم ترکمنها،غالبا در زندگی روزمرهء خود،با اسب و شتر،رابطهء تنگاتنگی داشتهاند و وجود چند رأس اسب و شتر نقشی بسزا در زندگی اقتصادی و اجتماعی آنان ایفا میکرده است.به همین دلیل،با حرمت به آنها مینگریستند و آنان را زایندهء قدرتهای زندگی میدانستند.شتر در صحرای ترکمن و استفاده از آن در عروسیهای سنتی به عنوان محمل عروس و کجاوه،باعث شده تا دختران ترکمن نقش شتر کوهاندار را روی تابلوهای دست بافت انداخته و آن را همراه جهیزیهء خود،به خانهء شوهر بیاورند.در نقش و نگارهای عامیانه،پیوستگی نقشها در ارتباط با مسایل زندگی و حیات مردم ترکمن به چند مورد خلاصه نمیشود.اهمیت و ارزش قوچ به عنوان وسیلهای برای رفع بخی از نیازهای روزمره و نیز تأثیر آشکار آن در باروری و تکثیر گله باعث شده تا نقش شاخهای او را در نمدهای پشمی ببینیم.شاخ قوچ به عنوان سمبل شجاعت و جوانمردی در سرستونها و نیز بالای بام خانهها نشان از اهمیت این حیوان در زندگی ترکمنان دارد.نیز بر سطح سنگ قبرهای به جا مانده از قدیم،شاخ قوچهایی کنده کاری شده است با این باور که صاحب این قبر،چون قوچ شجاع و جوانمرد بوده و زندگی او سرشار از برکت بوده است.
از این گذشه در برپایی آداب و رسوم،هر کدام و هر شیئی و وسیلهای مفهوم و هدفی خاص دارد.برای نمونه در بین ترکمنها رسم بر این بوده و هست که پس از غسل میت و خواندن نماز بر او به جماعت،میّت را در قبر میگذارند و جوابهایی که وی باید به نکیر و منکر بدهد را در کاغذی نوشته و بالای سرش، به دیوارهء قبر میآویزند با این باور که آن نوشته در پاسخ به پرسشهای نکیر و منکر وی را یاری خواهد کرد.نیز در مراسم عروسی،به هنگام قرائت خطبهء عقد و نکاح توسط روحانی،از ابزار و وسایلی سخن به میان میآید که هر یک معنا و مفهومی نمادین دارند یکی از این آداب،قیچی زدن است.به این ترتیب که در چهار گوشهء خارجی خانهای که نکاح در آن جاری میشود چهار زن قیچی به دست میایستند و پرههای قیچی را به هم میزنند،با این باور که دم شیطانی که قصد ورود به مراسم را دارد،بریده و زندگی عروس و داماد،بیحضور شیطان رجیم شروع شود و در این میان،نباید کسی به دیوار خانه نزدیک شود و به آن تکیه بدهد.همچنین وقتی عروس را به خانهء داماد میآورند،مادر داماد یک مشت آرد سفید روی چأشو(روسری مخصوص عروس)میریزد با این باور که عروسش خوش یمن و سفید بخت باشد و روشنایی را به خانهشان بیاورد.
اگرچه جنبههای مادی و معنوی فرهنگ عامه پیوند تنگاتنگی با هم دارند و یکسونگری در این زمینه راهی است به خطا،مجال کوتاه این مقاله ما را بر آن میدارد که تنها به آن وجه از فرهنگ مردم ترکمن اشاره کنیم که دهن به دهن و سینه به سینه از گذشتگان به ما رسیده است.
**
گونههای مختلف ادبیات شفاهی مردم ترکمن به قرار زیر است:
1-قوشغی
الف.لاله
ب.هودی
ج.توی آیدیملاری
د.شعرهای مذهبی-دینی
هـ.سانا واچلار
و.مونجوق آتدیلار
2-دوزگی
الف.ناقیل لار و آتالاز سؤزی
ب.ماتال
ج.دگیشمهلر
د.یانگلیتماچ لار
3.ارته کی لر
1-قوشغی[ Qosqi ]
ترانههایی است ساده و بیتکلف و برگرفته از طبیعت که در قالبهای موزون هجایی سروده شده و مردم ترکمن آن را سینه به سینه حفظ و نقل کردهاند و گونههای مختلف آن عبارت است از: الف.لال[ Lale ]:ترانهای است که دختران و نوعروسان ترکمن در طول تاریخ سرودهاند و دارای مضامین اجتماعی، غنایی و گاه سیاسی است.بنا به روایت،«لاله»نام دختری است که تعصّبات قبیلهای،او را از معشوق خود دور افکنده،وی این نغمهها را در فراق یاران و ایل خود سروده است.
هر بند از ترانهء«لاله»چهار مصراع هفت هجایی دارد که معنای اصلی هر بند در دو مصراع آخر نهفته است.مصراع اول: دوم و چهارم مقفّی و مصراع سوم بدون فاقیه است(الف-الف- ب-الف)
آق دیر منینگ بیله گیم اللّه دان کؤپ دیله گیم
قارانگلی تام ایچینده یاریلدی دا یوره گیم
دستهای سپیدم را
رو به درگاه خدا برمیآورم
زیرا که درین سیاه چادرها
دلم دیوانهوار میتپد.
بیشتر این ترانهها،بازتابی است از زندگی روزمرهء دختران و زنان ترکمن،وقایع بزرگ تاریخی،عشق به زندگی،درد جدایی از ایل و دوستان و دعوت به اخلاق پسنیده.معروفترین«لاله» در میان دختران ترکمن،«لاله»ای است که با این بند آغاز میشود:
چونگقور قویا داش آتسانگ
چو مرگیدراجه جان!
یاد ایل لره قیز بر سه نگ
ییتر گیدر اجه جان!
اگر در چاهی ژرف،سنگی بیندازی
گم خواهد شد،مادر جان!
وگرنه به جایی دور،دختر بدهی
گم خواهد شد مادر جان!
در این ترانهها،از نظام بستهات-که حق انتخاب را از دختران دریغ میکرده انتقاد شده است.در این ترانهها،دختران و نوعروسان در غربت آرزوهای خود را-با الهام از طبیعت-این چنین صادقانه بیان کردهاند:
آق قوش بولوپ اوچامدیم
اوز ایل مینگ سوویدان یا تیپ-یا تیپ ایچسم دیم
کاش پرندهای سپید بودم
و به سوی ایل خود پر میگشودم
و از رودش،سرمست
مینوشیدم و سیراب میشدم.
این ترانهها،بنا به چگونگی اجرا و خواندن،نامهای مختلفی دارند:آیاق لأله(لأله با پا)،داماق لاله(لأله با گلو)،دوداق لاله (لأله با لب)،اگین لأله یا«هیم میل»لأله(لأله با لباس )
در جمهوری ترکمنستان،لألهخوانی بیشتر به صورت«داماق لأله»(لألهخوانی با گلو)اجرا میشود و دختران،همنوا با هم، ضمن خواندن بندها،آرام به گلویشان میزنند.در ایران،اغلب دختران ترکمن،به روش ساده(بدون حرکت دست و پا)دور هم جمع میشوند و زیر نور مهتاب،این ترانهها را میخوانند.
آسمانداکی نر بولوت! سانگا عاشق یر،بولوت!
آسماندا ایشینگ نأمه؟
یره دؤ کیأنگ در بولوت!
ای ابرهای تار نرینه!
زمین شیفتهء شماست
در آسمان به چه کاری هستید
که عرق پیشانیتان
بر خاک میچکد؟
اگر ترانههای«لأله»را با معیارهای ادبی بسنجیم،عناصر شعری و آرایشهای ادبی فراوانی را(همچون تشبیه،استعاره، تشخیص،ایهام و…)در آنها میبینیم.شگفتا که این سرودههای شاعرانه و زیبا از دخترانی که در صحرا پرورش یافته و در آلاچیقهای نمدی با آن همه دشواری زیستهاند،به یادگار مانده است.
اگر چه اکنون دیگر از آن سختگیریها و تنگ نظریهای قبیلهای اثری باقی نمانده،اما تأثیر این ترانهها همچنان باقی است و گاه نیز دختران و نوعروسان مضامین جدیدی در قالب میسرایند و با هم زیر مهتاب میخوانند.
ب.هودی[ hudy ]
لالایی را در زبان ترکمنی،«هودی»میگویند.به نظر میرسد که این کلمه ترکیبی از دو جزء«هو»و«دی»باشد. «هو»اشاره به خدا دارد و«ی»فعل امر از مصدر«دیمک» [ dimek ](یعنی گفتن)است.پس ترکیب«هودی»در زبان ترکمنی به معنای«بگوهو»است.از طرف دیگر،لالایی ترکمنی سرودههایی است که در مصراع اول آن کلمهء«اللّه»و یا کلمهء آللای[ allay ]که تغییر یافتهء«اللّه»است،تکرار میشود.
همچنین گاهی نیز مصراع اوّل را به صورت«هودی،هودی، هودی،هو»میآورند.در واقع،مادران ترکمن،با تکرار نام خدا در گوش فرزندانشان،به آنها آرامش و اطمینانی معنوی میبخشند.
در گذشته،زنان ترکمن زیر سقف آلاچیقهای نمدی،کارهای زیادی را انجام میدادند،مانند:شستن لباس،آماده کردن خمیر، پختن نان و بافتن قالی.آنها در کنار همهء این کارها،با جنباندن گهواره-که ساللانچاق[ sallancaq ]خوانده میشود،به آهنگی گرم لالاییها را زمزمه میکردند.در لالایی ترکمن،امیدها و آرزوهای زیادی نهفته است که گاه با وصف طبیعت زیبای صحرا درمیآمیزد:
اللّه اللّه اللّه یار داغلارا یا غیپ دیر غار
داغینگ غاری اریسین منینگ باللیم یؤریسین
آرام بخواب نازنینم!
که بر کوه برف باریده است.
الهی که برفها آب شوند و
تو نیز-مانند آنها-به راه بیفتی!
هر بند«هودی»چهار مصراع هفت جایی دارد و اغلب، مصراع اوّل و دوّم و چهارم،همقافیهاند(الف-الف-ب-الف:)
آللای،آللای،آللایین دده نگی مکّه ییوللایین
دده نگ مکّه دن گلسه کعبه یوزوک پایلایین
آسوده بخواب نازنینم!
که پدرت به مکه خواهد رفت
و آن هنگام که برگردد
سوغات او به مردم انگشتری خواهد بود.
در بعضی بندها نیز سه مصراع اول مقفّی و مصراع چهارم آزاد است(الف-الف-الف-ب):
آللای باللیم یاشیندا یاشیل بؤروک باشیندا
آقاسی اؤی نینگ دوشیندا آق اؤی تیکینگ باللیما
آسوده بخواب نازنینم!
که عرقچین سبزی به سرداری؛
کنار خانهء برادرش
آلاچیق زیبایی برپا کنید!
در بعضی بندها نیز به مانند مثنوی مصراعهای اول با دوم و سوم با چهارم همقافیهاند(الف-الف-ب-ب):
آللای،آللای،آق بأبهک ساللانچاق دا،یات بأبهک
انه نگ قویون ساغیانچا دده نگ اوجاق قازیانچا
آسوده بخواب فرزند زیبایم
در گهوارهات:
تا مادرت گوسفند را بدوشد
و پدرت اجاقی را برپا کند.
گاهی نیز سه مصراع اوّل و دوّم و چهارم به صورت مردّف آمده و کلمهای عینا تکرار میشود:
هودی،هودی،هو،بالام ال یوزونگی یو،بالام
یوونیپ آقجا بولسانگ بولارسینگ آق قو،بالام
آسوده بخواب نازنینم!
دست و رویت را همیشه بشوی
تا سپیده و پاکیزه
همچون قویی زیبا گردی!
ج.توی آیدیملاری[ toy Aidimlary ]
ترانههایی است که در مراسم عقد وقتی دست عروس را در دست داماد میگذارند،یکی از زنان خطاب به داماد میخواند:
آق-گؤک گیدیرمه آرپا چؤرک ئیدیرمه
آغیزلا قاپدیرما تویناقلا دپدیرمه…
پیراهن خشن بر همسرت مپوشان
نان جوین به او مده
مگذار به او سخن درشتی گویند
مگذار او را بیازارند…
و بعد از خواندن این ترانه،به داماد میگوید:
گلینی سانگا تا پشیردیم سه نی خدایا تا پشیردیم
عروس را به تو سپردم،
ترا نیز به خدا
د.شعرهای مذهبی و دینی
یکی از مراسم دینی ترکمنها،«یا رمضان»است.مراسم دعای «یا رمضان»،در چهار دهم ماه مبارک رمضان به شکرانهء نعمتهای خداوندی انجام میگیرد.(«یا رمضان»مخفّف«یاری رمضان! به معنای«نیمهء رمضان»است)
در این شب،پس از برپایی نماز«تراویح»مردها دسته دسته از جلوی مسجد راه میافتند و به هر خانهای که میرسند، سر گروه آنها دعا میخواند و دسته با صدای بلند«آللاو» میگویند(«آللاو»به احتمال زیاد،مخفّف«اللّه هو»است). پس از آن،شخص که«اشک»نامیده میشود جلو میرود و صاحب خانه چیزی مانند آرد،پول و…به عنوان نذری به او میدهد.آن شب،در تمام خانهها به روی این دستهها باز است. هر دسته پس از اینکه به تمام خانهها سر زد و نذری گرفت، به مسجد برمیگردد و آنچه را گردآمده بین نیازمندان تقسیم می کند.
هر بند از این دعاها،چهار مصراع و هر مصراع یازده هجا دارد و مصراع چهارم هر بند،در تمام بندها،عینا تکرار میشود:
السّلام علیکم یاتان کیشی لر
کیرپیگین کیرپیگنه قاتان کیشی لر
روزه توتوپ،نماز اوقان کیشی از
محمّد اومّاتیدا یا«یا رمضان»
سلام بر خفتگان!
آنها که مژههایشان در هم گره خورده است
روزه میگیرند و نماز میگزارند؛
«یا رمضان»موجب رستگاری امت محمد(ص)است.
«یا رمضان»آیی گلرده-گچر
آینگ اون دؤردونه یالقیمین سچر
آتینی ایرلأپ،مینیپ ده قاجار
محمّد اومّاتینا یا«یا رمضان»
«یا رمضان»میآید و میگذرد
در شب چاردهم نور افشانی میکند
سپس اسبش را زین میکند و تا سال دگر میتازد
«یا رمضان»موجب رستگاری است محمد(ص)است.
قایرادا بیر قاوین بار،قاقی اوزین
ایلرده بیرتوت بار،کؤکی اوزین
محمّد اومّاتینا یا«یا رمضان»
در شمال،خربزهای است با برگهای دراز در جنوب،درخت توتی است با ریشههای عمیق!
خداوندا مرا پسری ده با عمری بلند!
«یا رمضان»موجب رستگاری امت محمد(ص)است.
«یا رمضان»آیدا آیدا گلدیک سیزه
«یا رمضان»زکاتینی برینگ بیزه
قوی برینگ،قوچ برینگ،حایری سیزه
محمّد اومّاتینا«یا رمضان»
«یا رمضان»گویان به در سرایتان آمدیم
زکات«یا رمضان»را به ما بدهید
قوچ یا گوسفند،خیر و برکت است بر شما!
«یا رمضان»موجب رستگاری امت محمد(ص)است.
کوپ برنلر،کؤپ لیگین دن بائییار
آز برنلر،آل هودا قائییار
برمه دیک لر،شول صراط دا تائییار
محمّد اومّاتینا یا«یا رمضان»
زکات باعث افزونی مال است
آن که از زکات بکاهد،در هوا معلّق خواهد ماند
و آن که ندهد،بر پل صراط خواهد لغزید؛
«یا رمضان»موجب رستگاری امت محمد(ص)است.
هـ.ساناواچ لار[ sanavaclar ]
ترانههایی است که اغلب دختران ترکمن به صورت مکالمه میخوانند.از مشهورترین این ترانهها،دو نمونهء زیر است:
الف:آلتی قویون بأش گچی
هانی مونونگ ارکیجی؟
الف:پنج گوسفند و شش بز
س قوچ آنها کجاست؟
ب:ار کیجی داغدا قالدی،
های های لادیم گلمه دی،
آرپا برسم ایمهدی
چیگیت بردیم دویمادی
قوچ آنها در کوه ماند،
های و هو کردم،نیامد
جو دادم،نخورد،
تخمه دادم،سیر نشد.
الف:بؤ کوشه لی،بؤ کوشه لی
این سو و آن سو بدویم
ب:ساری قاوون اکیشه لی
خربزههای زرد بکاریم
الف:ساری قاوون بیشیپ دیر
خربزهها رسیدند
ب:ساپاغین دان دوشوپ دیر
و از بوته کنده شدند.
نوعی دیگر از این نوع ترانه وجود دارد که برای یارگیری و تعیین نوبت بازی بین دو گروه از دختران خوانده میشود.(کلماتی که در این نوع ترانهها وجود دارد،اغلب معنای خاصی ندارند و فقط به خاطر سجعشان خوانده میشوند.):
1-آپاق-ماپاق
یاغشی-یامان
یوپهک!
آپاق-ماپاق
نیکی-بدی
ابریشم!
2-حالالانگ-حاپبانگ
گوله لنگ-گوپبه نگ
یاریل-بؤوسیل
تور-سن-چپق!
2-حالالانگ-حاپبانگ
گوله لنگ-گوپبه نگ
نصف شو-بازشو
برخیز-تو-بیرون رو!
و.مونجوق آتدیلار[ Munjuq Atdilar ]
ترانهای است ساده و ملهم از طبیعت که بندهایی چهار مصراعی دارد که هر مصراع آن،مانند دیگر ترانههای ترکمن، دارای هفت هجاست.این ترانه از نظر قالب و آهنگ،مانند ترانهء «لأله»است و تفاوت عمدهاش در این است که دختران،این ترانه را همراه با یک نوع بازی میخوانند:
نوروز گلدی،یاز گلدی،
قارغا گیتدی،غاز گلدی،
آی اوتوران آداملار!
بیلبیل دن آواز گلدی
نوروز آمد،بهار رسید
کلاغ رفت و غاز آمد
آی آدمها!
بلبلان در حال نغمهسراییاند
تامیمیزا،تامیمیز،
قوشادیر ایوانیمیز
سن اوندان چیق،من موندان
کؤر بولسون دوشما نیمیز.
خانهای زیبا داریم
با ایوانی بزرگ و قشنگ
تو از آن سو بیا،من از این سو
تا چشم حسود از شادی ما کور شود!
2.دوزگی[ Duzgi ] نوعی از ادبیات شفاهی است که با وجود داشتن وزن و سجع، حالت ترانه ندارد و بیشتر جنبهء آموزشی دارد و برای پر کردن اوقات فراغت بچهها به کار میرود.انواع«دوزگی»عبارت است از:
الف:ناقیل لار و آتالار سؤزی[ Naqillar ve Atalar sozi ]
جملاتی کوتاه به نظم یا به نثر است که غالبا در بردارندهء پندها و دستورهای اخلاقی و اجتماعی است.ضرب المثلها،با وجود کوتاهی لفظ و سادگی و روانی،شنونده را به فکر وا میدارند. این نوع کلام،از لطایف علم بدیع شمرده میشود؛بدین صورت که گوینده در سخن و یا شاعر در کلام خود،سخنی میآورد که بسیار پر نغز افتد و رایج گردد و به مناسبتهای مختلف به آن استناد شود.
نمونههایی از ضرب المثلهای رایج بین ترکمنها را میآوریم:
*داش بیلن اورانی،آتش بیلن اور
اگر با سنگت زد،با برنجش بزن!
*قارا کچه آق بولماز،کؤنه دوشمان دوس.
نمد سیاه،سفید نمیشود و دشمن دیرین،دوست!
*تیغ یاراسی ییتر،دیل یاراسی ییتمز
زخم شمشیر میرود،اما زخم زبان هرگز!
*آغاچ ایمیشین دن ببلی،آدام قیلمیین دان
درخت را از میوهاش میشناسد و آدم را از کارهایش.
*ییقیلان گؤرش دن دویماز
بازنده هرگز از مسابقه دادن سیر نمیشود!
*با تیر بیر اؤلر،غورقان مونگ اؤلر
آدم شجاع یک بار میمیرد،امّا ترسو هزار بار!
*آیاقدا بولاندان،آفیز دا بول
به جای اینکه زیر دست و پای مردم باشی،توی دهان مردم باش!
ب.ماتال[ Matal ]
چیستان را در زبان ترکمنی«ماتال»میگویند.«ماتال»ها اغلب موزونند و جنبهء آموزشی دارند.چند نمونه از چیستانهای ترکمنی را در زیر میآوریم:
*یری آق،تخمی قارا
ال بیلن اکرلر،دیل بیلن اورا رلار
زمینش سپید و بذرش سیاه
با دست میکارند،با زبان میدروند.
[پاسخ:نامه]
*ایکی غولاق باشیندا
اون اوچ قوشاق بیلین ده
خلایق لار داشیندا
شادی خرّم دیلین ده
دو گوشش بر سر
سیزده بندش بر کمر
خلایق بر گرد او
و آوایش شاد و شیرین
[پاسخ:دوتار]
*بیر آغاچدا بأش آلما
ایکی سینه گون دوشوپ!
بر درختی پنج سیب
آفتاب افتاده بر دو سیب
[پاسخ:نمازهای پنج گانه]
ج.دگیشمه لر[ Degismeler ]
ترکمنها برای گذراندن اوقات فراغت خود،حرفهایی به صورت کنایه و آمیخته با طنز،به شکل سؤال و جواب به هم میزنند.نمونههایی از این نوع شوخ طبعیهای تفنّنی را در زیر میآوریم:
الف:بوغازینگ نأهیلی؟
الف:گلویت به چه ماند؟
ب:چوپانینگ تویتوگی یا لی!
ب:به نی هفت بند چوپان!
الف:مورتینگ نأهیلی؟
الف:سبیلت به چه ماند؟
ب:ازیلن حورازینگ قویروغی یالی!
ب:به دم خروس خیس شده!
د.یانگیلتماچ لار[ Langiltmaclar ]
به جملههایی میگویند که برای بهتر شدن مهارت زبانی بچه ها به کار میرود و در حقیقت نوعی بازی کلامی است.در این نوع جملات،برای آزمودن مهارت زبانی مخاطب،اغلب از کلماتی استفاده میشود که دارای چندین حرف نزدیک به هم باشد(مثل ش-س،ج-چ).آزمایشکننده از مخاطب میخواهد تا حداقل سه بار سریع و بدون وقفه،آن جمله را تکرار کند.در این مواقع اگر مخاطب تسلط کافی برای ادای آن جمله نداشته باشد،آن را طوری میگوید که باعث خندهء دیگران میشود.دو نمونه از این نوع جملات را در زیر میآوریم:
*بیرجه چمچه،شورجا سرچه چورباسی
ملاقهای شوربای شور از گوشت گنجشک
*بیر تاوشان یا پا یارماشماقچی بولدی
ایزیدان منهم یار ماشما قچی بولدوم
خرگوشی خواست خود را به رودخانه بیاویزد
بعد از او من هم خواستم خود را به رود خانه بیاویزم!
3.ارته کی لر[ Ertekilr ] افسانه را در زبان ترکمنی«ارته کی»میگویند.افسانههای این مردم از زمانهای خیلی دور،دهن به دهن و سینه به سینه نقل شده و هم اکنون نیز بین مردم رایج است.از مهمترین و مشهورترین این افسانهها،میتوان به«کییک جیک»(گوزن کوچولو)«غورقاق کریم»(کریم ترسو)،«دانا شاعر»(شاعر دانا)و«شامار»(شاه مار)اشاره کرد.
یوسف قوجق
ماخذ: www.sahneey.blogfa.com