ترجمه سازمان اسنادو کتابخانه ملّی جمهوری ایران
تاريخچه. قديميترين ترجمه مكتوب متعلق به سه هزار سال قبل از ميلاد مسيح و مربوط به دوره فراعنه است (41:16). از حدود سال 300 ق.م.، با تسلط روميان بر يونان، ترجمه رونق يافت. از برجستهترين مترجمان اين عصر ميتوان به ليويوس آندرونيكوس[1]، سيسرون[2]، و هوراس[3] اشاره كرد(16: 44-45). عالمان دين يهود در دوره باستان در ترجمه كتاب مقدس و متون ديني توجهي به نظريه ترجمه نداشتند و قائل به ترجمه واژهبهواژه بودند. اين شيوه تا قرن 4م. ادامه داشت. در اين زمان جروم[4] قديس به ترجمه مفهومي كتاب مقدس دست زد (16: 49-51). با شروع قرون وسطي، بسياري از مفاهيم و تعاريف مربوط به ترجمه تغيير يافت. در سال 714 م. دومينيكوس گونديسالينوس[5]مدرسه زبانشناسي را در شهر تولدو بنا نهاد و مدرّساني را برگزيد كه به زبانهاي عبري، عربي، يوناني، و لاتيني تسلط داشتند. ترجمه نسخههاي عربي آثار ارسطو به لاتيني در اين مركز آغاز شد (16: 54). مهمترين ويژگيهاي ترجمههاي قرون وسطايي وفاداري به متن اصلي، بهرهگيري از واژگان و اصطلاحات بيگانه بهجاي واژهسازي، بيتوجهي به نظريه ترجمه، و نارسايي ترجمههاي منظوم بوده است. در اين عصر، دو ديدگاه متفاوت درباره ترجمه كتاب مقدس وجود داشت؛ كاتوليكها به وفاداري كامل مترجم نسبت به متن و ترجمه دقيق واژهبهواژه توجه داشتند، و پروتستانها ترجمه آزاد و روان را توصيه ميكردند. جان ويكليف[6]، نخستين كسي كه كتاب مقدس را به انگليسي ترجمه كرد، روش پروتستانها را برگزيد(57:15).
در سدههاي 16 و 17 م.، بسياري از صاحبنظران نظريه ترجمه مانند مارتين لوتر، ويليام تيندل[7]، و اتين دول[8] به بسط و تبيين انديشههاي خود پرداختند؛ و بدين ترتيب، ترجمه متون ديني و ادبي و نيز آثار ادبي يوناني رواج بسيار يافت (16: 87-91). در سدههاي 18 و 19 م.، موازنهاي ميان ترجمه واژهبهواژه و ترجمه آزاد پديد آمد و بسياري به چاپ و انتشار ترجمههاي فني پرداختند (16: 91-92). فزوني ترجمه كتابهاي ادبي، تجلي ميهندوستي در ترجمهها، آرامش خيال مترجمان (كه قرن 18 را به عصر طلايي ترجمه تبديل كرد)، و بحث مداوم درباره نظريه ترجمه از ويژگيهاي ديگر اين دوره است (15: 135).
در قرن بيستم، بهسبب رشد فنآوري و ارتباطات جهاني و گسترش علم زبانشناسي، تحولات چشمگيري در نظريه ترجمه پديد آمد. از صاحبنظران اين عصر بايد به يوجين نايدا[9]، پيتر نيومارك[10] ، و جي.سي.كتفورد[11] اشاره كرد (155:16).
نخستين ترجمهها به زبان عربي در زمان خالدبن يزيدبن معاويه (85 ق.) انجام گرفت. وي در مصر دانشمندان را به ترجمه آثار يوناني به عربي تشويق ميكرد. اوج نهضت ترجمه عربي را بايد در دوره خلافت عباسيان دانست (8: 103). در زمان مأمون، بيت الحكمه كه مركز تجمع اديبان و دانشمندان و مترجمان بود به نهايت شكوفايي خود رسيد و آثار بسياري در طب و كيميا و ساير علوم يوناني به عربي برگردانده شد (8: 104-106). مسلمانان، بيش از سه قرن، سخت سرگرم ترجمه آثار علمي، فلسفي، ادبي، و مذهبي تمدنهاي كهن از زبانهاي عبري، سرياني، پهلوي، هندي، لاتيني، و يوناني به عربي بودند (80:13).
تاريخچه در ايران. سابقه ترجمه در ايران به روزگار هخامنشيان ميرسد (559-321 ق.م.). وسعت اين امپراتوري و ارتباطات گسترده آن با سرزمينهاي بيگانه ترجمه را امري الزامآور ساخته بود. كتيبههاي هخامنشيان معمولاً به سه زبان پهلوي، اكدي، و عيلامي نوشته ميشد (42:16). در زمان ساسانيان، در مراكز علمي آن عصر مانند سلوكيه، تيسفون، و گنديشاپور آثار فراواني از زبانهاي سانسكريت، يوناني، لاتيني، و سرياني به پهلوي ترجمه ميشد. نخستين ترجمه ايران را متعلق به عصر خسرو اول انوشيروان ساساني ميدانند. از معروفترين آثاري كه در اين دوره ترجمه شد بايد به ترجمه پنچه تنتره يا كليله و دمنه از سانسكريت به پهلوي اشاره كرد (14: 146-147). در آغاز تمدن اسلامي ترجمههاي متعددي از كتب فلسفي و علمي يوناني به پهلوي موجود بود (5: ج 1، ص 104).
در دوره اسلامي، كار ترجمه در زبان فارسي با ترجمه قرآن مجيد آغاز شد و، پس از آن، ترجمه كتابهاي ديني و تفاسير و همچنين آثار تاريخي ايران باستان از عربي به فارسي دنبال شد. از ترجمههاي متقدم قرآن و تفاسير بايد به ترجمه قرآن قدس و ترجمه تفسير طبري اشاره كرد (346:9). بعضي از مشهورترين مترجمان ايراني در سه قرن اول هجري عبارتند از: جورجيسبن بختيشوع، ربنالطبري (اوايل قرن سوم)، ابن مقفّع ( ـ142 ق.)، و حنينبن اسحاق ( ـ298ق.) و پسرش (5: ج 1، ص 108-112). ترجمه از عربي به فارسي در دورههاي بعد نيز ادامه يافت و، پس از تسلط حكومتهاي ترك بر ايران، ترجمه از زبان تركي به فارسي نيز معمول گرديد.
گسترش روابط ايران با كشورهاي اروپايي در عصر صفوي موجب رواج ترجمه از زبانهاي اروپايي شد. در همان زمان، در عهد حكومت اكبر شاه و جانشينانش در هند، بسياري از شاهكارهاي ادبيات هند به فارسي برگردانده شد (2: 274). ولي نهضت ترجمه به مفهوم امروزي آن از اواسط دوره قاجار با ورود هيأتهاي نظامي و علمي خارجي، بهخصوص فرانسوي، به ايران آغاز شد؛ تا آنجا كه عباس ميرزا چاپخانهاي در تبريز ساخت و به ترجمه آثار برگزيده عربي همت گماشت. با تأسيس دارالفنون در دوره ناصرالدين شاه نهضت ترجمه به بالاترين درجه رشد و تكامل خود تا آن زمان رسيد. دارالطباعه و دارالترجمه همايوني به طبع و نشر ترجمه داستانهاي سرگرمكننده اروپايي ميپرداخت كه مترجمان دارالفنون ضمن برگرداندن آنها به فارسي، اشعار و كلمات قصار را نيز در ضمن، ترجمه ميآوردند (12: ج 1، ص 30). از مترجمان برجسته اين عصر ميتوان به اعتمادالسلطنه، محمد طاهر ميرزا، ميرزا حبيب اصفهاني، و فتحعلي آخوندزاده اشاره كرد (1: ج 1، ص 260-272).
با استقرار حكومت مشروطه و دگرگوني در نظام آموزشي كشور و افزايش سواد عمومي، و همزمان با ترويج روزنامهخواني، مترجمان همهپسند و پاورقينويسان عرصه گستردهاي يافتند و ترجمه متون عاشقانه و پليسي رونق فراوان يافت. با آغاز سلطنت محمدرضا پهلوي و همزمان با تشكيل احزاب مختلف سياسي و گرايش مردم به مسائل سياسي - اجتماعي، مترجمان به ترجمه متون سياسي روي آوردند كه بخش عمده اين ترجمهها از زبانهاي روسي، فرانسوي، و انگليسي صورت ميگرفت. در دهههاي 1330 و 1340، به دنبال آشنايي مترجمان با سبكهاي گوناگون، آثار ارزشمند و ماندگاري ارائه شد.
نظريههاي ترجمه. با رشد ترجمه در سدههاي پاياني قرون وسطي در اروپا، نظريهپردازان بسياري به شرح روشها و نگرشهاي متفاوت درباره ترجمه پرداختند. برجستهترين چهرههايي كه در شكلگيري و گسترش نظريه ترجمه تلاش بسيار كردند عبارتند از:
1. مارتين لوتر، مصلح ديني و كشيش آلماني (1483-1546 م.)، كه وي معتقد بود در ترجمه كتاب مقدس سادگي، بيپيرايگي، و همهفهم بودن بايد رعايت شود. لوتر در يافتن معادلهاي مناسب براي اصطلاحات بيگانه از روشهايي مانند تغيير در ساخت جملات و جابهجايي واژهها، بهكارگيري افعال كمكي، ترجمه واژه به عبارت، و تغيير عبارات استعاري به غيراستعاري و برعكس استفاده كرد. وي بر آن بود كه بهرهگيري از سبكهاي روان و معمولي ضامن خلق ترجمههاي موفق است.
2. ويليام تيندل انگليسي (1492-1536 م.)، كه عهد جديد را از يوناني و عهد عتيق را از عبري به انگليسي برگرداند و سبك او در اين كار تأثير فراواني بر مترجمان بعدي كتاب مقدس گذاشت. نظر تيندل آن بود كه هيچ دليل منطقي و قطعي براي غيرعملي بودن ترجمه از يوناني به انگليسي وجود ندارد و اين دو زبان هماننديهاي بسيار دارند.
3. اتين دوله فرانسوي (1509-1546 م.)، كه حاصل بررسيهاي نظري خود را درباره ترجمه در سال 1540 م. منتشر كرد. بعضي از مهمترين نظريات او عبارتند از: لزوم آگاهي كامل مترجم از محتواي متن اصلي، تسلط كامل وي بر زبان مبدأ و مقصد، پرهيز از ترجمه واژهبهواژه و بهكارگيري زبان گفتاري در ترجمه (6: 9؛ 17: 14-16).
4. الكساندر پوپ انگليسي[12] (1688-1744 م.)، كه بر آن بود ترجمه بايد ساده و صحيح باشد و نيز معني و مفهوم را از آنِ نويسنده و شيوه تحرير و سبكآرايي را متعلق به مترجم ميدانست (16: 93).
از ميان صاحبنظران مسلمان، سخن جاحظ در الحيوان قابل توجه است. به نظر او، مترجم بايد در آنچه ترجمه ميكند توانا بوده و خود نيز صاحب همان دانشي باشد كه مؤلف دارد. بايد هم در زباني كه از آن ترجمه ميكند و هم در زباني كه به آن ترجمه ميكند تبحر داشته باشد، بهقسميكه، هر دو زبان را به يك اندازه و آن هم بهنهايت بداند... بايد از ساختمان كلام و عادات مردم و اسباب تفاهم ميان آنان آگاه باشد و معاني و بيان و بديع بداند(3: 64-65).
نظريهپردازان قرن بيستم، با استفاده از اصول علم زبانشناسي، تحولاتي در نظريه ترجمه پديد آوردند.ساختارگرايان معتقدند كه مترجم، در جريان ترجمه يك متن، اثري را دوباره ميآفريند تا در ميان خوانندگان عكسالعملي مشابه خوانندگان متن اصلي ايجاد كند. طرفداران الگوي حالت مفهومي[13]نيز از اين انديشه حمايت ميكنند كه ترجمه بايد متناسب با قراين و مفاهيم اجتماعي باشد كه متن اصلي از آن گرفته شده است (16: 155).
انواع ترجمه. از ديرباز، تقسيمبنديهاي متفاوتي براي انواع ترجمه قائل شدهاند. چنانكه گفته شد در اواخر قرون وسطي ترجمه را شامل ترجمه لفظبهلفظ و ترجمه آزاد يا تفسيري ميدانستند. رومن ياكوبس[14] (1896-1982 م.) به سه نوع ترجمه معتقد است: 1) درونزباني، يعني درك پيام در يك زبان و بيان آن با واژگان و عبارات ديگر در همان زبان؛ 2) ميانزباني كه همان نوع متداول و شناخته ترجمه است؛ و 3) مياننشانهاي، يعني تغيير نظام متن اصلي و بيان آن در نظام ديگر، مانند تبديل رمان به فيلمنامه (7: 44).
جي. سي. كتفورد ترجمه را با توجه به گستره آن به انواع كلي و جزئي تقسيم ميكند. وي، بر اساس مرتبه واحد ساختماني زبان، انواع ترجمه را شامل ترجمه آزاد، ترجمه تحتاللفظي و ترجمه واژهبهواژه ميداند (50:10-52). جديدترين تقسيم بندي انواع ترجمه از آنِ پيتر نيومارك است. وي به دو نوع ترجمه اشاره ميكند: يكي ترجمه ارتباطي كه مبتني بر ايجاد تأثير بر خوانندگان از طريق بهكارگيري معاني رايج ميان آنان و نه معاني رايج در زبان مبدأ است، و ديگري ترجمه معنايي، كه در آن عين معناي بافتي متن مبدأ به زبان مقصد برگردانده ميشود (50:7-52؛ 149:16).
مآخذ: 1) آرينپور، يحيي. از صبا تا نيما. تهران: زوّار، 1372؛ 2) اته، هرمان. تاريخ ادبيات فارسي. ترجمه صادق رضازاده شفق. تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 2563 = 1356؛ 3) بدوي، عبدالرحمان. "فن ترجمه و انتقال فلسفه يوناني به جهان اسلام"، ترجمه اسماعيل سعادت، در نصرالله پورجوادي. درباره ترجمه. تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1365، ص 57-78؛ 4) دهخدا، علياكبر. لغتنامه، ج 4. ذيل "ترجمه"؛ 5) صفا، ذبيجالله. تاريخ ادبيات ايران. تهران: فردوسي، ؛1366 6) صفارزاده، طاهره. اصول و مباني ترجمه. تهران: نشر همراه، 1370؛ 7) صلحجو، علي. "بحثي در مباني ترجمه"، در نصرالله پورجوادي. درباره ترجمه. تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1365، ص 37-53؛ 8) فاني، كامران. "بيتالحكمه و دارالترجمه". در نصرالله پورجوادي. درباره ترجمه. تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1365، ص 103-107؛ 9) قاسمنژاد، علي. "ترجمه". دانشنامه ادب فارسي. (2): فرهنگنامه ادبي فارسي، ص 339-351؛ 10) كت فورد، جي.سي. يك نظريه ترجمه از ديدگاه زبانشناسي، رسالهاي در زبانشناسي كاربردي. ترجمه احمد صدارتي. تهران: نشر ني، 1370؛ 11) كزّازي، جلالالدين. ترجماني و ترزباني، كندوكاوي در هنر ترجمه. تهران: جامي، 1374؛ 12) لنگرودي، شمس. تاريخ تحليلي شعر نو. تهران: نشر مركز، 1370؛ 13) مذكور، ابراهيم. "نهضت ترجمه در جهان اسلام"، ترجمه اسماعيل سعادت، در نصرالله پورجوادي. درباره ترجمه. تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1365، ص 79-98؛ 14) همايي، جلالالدين. تاريخ ادبيات ايران. تهران: فروغي، 1340؛
15) Amos, Flova Ross. Early Theories of Translation. New York: Columbia University Press, 1920; 16) Miremadi, Ali. Theories of Translation and Interpretation. Tehran: SAMT, 1371; 17) Nida, Eugene. A. Toward a Science of Translation. Leiden: E.J. Brill, 1964.
پگاه خديش